اقلیت

در اقلیت بودن ، تنها بودن نیست

اقلیت

در اقلیت بودن ، تنها بودن نیست

عکس های دسته جمعی

دیدنِ عکسِ آدم های آشنا همیشه ذهنش را درگیر چیزهایی می کرد که از آن آدم ها می دانست یا اتفاقاتی که بعدتر برایشان رخ داده بود. عکسِ سیاه و سفید و رنگ پریده‌ی بچگیِ خودش و خواهر و برادرش کنار مادر در سفرِ اصفهان در فرصت ِ کوتاهی گرفته شده بود که برای دیدن چهل ستون داشتند؛ باران گرفته بود و پدر اصرار داشت از آن‌ها عکس بردارد، و مادر هر کدامِ بچه ها را زیر تکه ای از دنباله ی چادرش گرفته بود تا خیس نشوند. توی عکس چیزی از مادر پیدا نبود جز سایه بانی بر سر سه تا بچه میان ستون های سنگی و بازتاب ِ موج برداشته‌ی ستون‌ها در آب‌نما. بعد مرگِ مادر وقتی برادرِ سینا این عکس را به او و خواهرش نشان می داد سینا فکر کرد آیا برادرش متوجه هست دیگر هیچ کس مواظب نیست که آن ها خیس نشوند؟






حمید امجد