اقلیت

در اقلیت بودن ، تنها بودن نیست

اقلیت

در اقلیت بودن ، تنها بودن نیست

جهنم سرگردان

شب را نوشیده‌ام
و بر این شاخه‌های شکسته می‌گریم.
مرا تنها گذار
ای چشم تبدار سرگردان!

مرا با رنج بودم تنها گذار.
مگذار خواب وجودم را پرپر کنم.
مگذار از بالش تاریک تنهایی سر بردارم
و به دامن بی تاروپود رؤیاها بی‌آویزم.

***

سپیدی‌‌های فریب
روی ستون‌های بی‌سایه رجز می‌خوانند.
طلسم شکسته خوابم را بنگر
بیهوده به زنجیر مروارید چشمم آویخته.
او را بگو
تپش جهنمی مست!

او را بگو: نسیم سیاه چشمانت را نوشیده‌ام.
نوشیده ام که پیوسته بی‌آرامم.
جهنم سرگردان!
مرا تنها گذار
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد