اقلیت

در اقلیت بودن ، تنها بودن نیست

اقلیت

در اقلیت بودن ، تنها بودن نیست

آدمک

توی قاب سرد این آینه‌ها 
تصویر آدمکی، شکسته بود. 
آدمک خسته و غمگین و سیاه، 
روبروی آینه نشسته بود. 
تو چشاش، ابرای بارون زده‌ی تلخ و سیاه، 
رو لباش، قصه‌ی دلتنگی تو، قصه‌ی دلتنگی ما، 
کی با دشنه‌های کین، 
کی با داس عشق و دین، 
بریده ریشه‌های، این آدمک رو از زمین؟ 
واسه این آدمک شهر گناه، 
آسمون ، رنگ رهایی رو نداشت. 
قفس تیره و تاریکه زمین، واسه‌ی آدمکم جایی نداشت
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد