من ، و دلتنگ، و این شیشه خیس. می نویسم، و فضا
می نویسم ، و دو دیوار ، و چندین گنجشک
یک نفر دلتنگ است؛ یک نفر می بافد؛ یک نفر می شمرد؛ یک نفر می خواند
زندگی یعنی : یک سار پرید. از چه دلتنگ شدی؟
دلخوشی ها کم نیست: مثلا این خورشید، کودک پس فردا، کفتر آن هفته
یک نفر دیشب مرد؛ و هنوز ، نان گندم خوب است
و هنوز ، آب می ریزد پایین ، اسب ها می نوشند
قطره ها در جریان، برف بر دوش سکوت؛ و زمان روی ستون فقرات گل یاس
سهراب سپهری