اقلیت

اقلیت

در اقلیت بودن ، تنها بودن نیست
اقلیت

اقلیت

در اقلیت بودن ، تنها بودن نیست

پرستار

شب از شب‌های پاییزی‌ست
ازآن همدرد و با من مهربان شب‌های شک آور
ملول و خسته دل گریان و طولانی
شبی که در گمانم من که آیا بر شبم گرید چنین هم‌درد
و یا بر بامدادم گرید از من نیز پنهانی
من این می‌گویم و دنباله دارد شب
 
خموش و مهربان با من
به کردار پرستاری سیه پوشیده پیشاپیش ، دل بر کنده از بیمار
نشسته در کنارم ، اشک بارد شب
من این‌ها گویم و دنباله دارد شب