اقلیت

اقلیت

در اقلیت بودن ، تنها بودن نیست
اقلیت

اقلیت

در اقلیت بودن ، تنها بودن نیست

پرستار

شب از شب‌های پاییزی‌ست
ازآن همدرد و با من مهربان شب‌های شک آور
ملول و خسته دل گریان و طولانی
شبی که در گمانم من که آیا بر شبم گرید چنین هم‌درد
و یا بر بامدادم گرید از من نیز پنهانی
من این می‌گویم و دنباله دارد شب
 
خموش و مهربان با من
به کردار پرستاری سیه پوشیده پیشاپیش ، دل بر کنده از بیمار
نشسته در کنارم ، اشک بارد شب
من این‌ها گویم و دنباله دارد شب

نظرات 3 + ارسال نظر
فائزه چهارشنبه 14 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 23:52

در میان آنچه نوشته اند
شگفت ترین است دفتر عشق
هوشیارانه به خواندنش نشستم
ورقی چند وصف شادی
و همه دفتر پر زغم،
فصل پر هجمی برای وصف هجران
بخش کوتاهی نشان از وصل یاران،
بی نتیجه تا به پایان.
سخن از رنج و دوری،اشک و غم
تا ابد شرح حواشی
صد مجلد پشت هم.
با همه اوصاف،ای نظامی
آنکه ره دریافت و پیمو تویی،
چه کسی این معضل حل کند
جز همان عاشق که معشوق بازیابد...؟

هم دعا کن گره از کار تو بگشاید عشق
هم دعا کن گره تازه نیفزاید عشق..

پ.ن : چو عشق از غم جدا دانی ، ندانی ..... (می دانند محرمان)


[گل]

مهشید یکشنبه 18 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 17:33

سلام

تبریک میبینم که قاالب درست شد:D

سلام
ممنون

[گل]

f یکشنبه 2 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 22:10

و عشق صدای فاصله هاست
صدای فاصله هایی که غرق ابهامند؟ نه
صدای فاصله هایی که مثل نقره تمیزند و با شنیدن یک هیچ می شوند کدر
همیشه عاشق تنهاست و دست عاشق در دست تُردِ ثانیه هاست

...محرمان دانند که چیست ...

...
من مرگ احساس
تخریب دهلیزهای قلب بی ترانه را
تصویب می کنم.
من در همین مکان
پشت همین ثانیه های رفته با زمان
هرگونه مهر را با قلم سبز عاشقی
تکذیب می کنم.
اینجا هوا پرِ عطر تند مردگی ست
اینجا به اشتباه، گمانم، به نام زندگی ست.
اینجا نفس عاریه ای
شعر قافیه ای
عشق ثانیه ای ست.
اینجا کتابها پر افسانه نه
پر جنگهای شوالیه ای ست...

ناشناس !! ، کو محرمی !!؟ ;)
(خود به خیال محرمی ، گمراه تر مکن)
زین بیشتر ، نبش قبر هیچ را مکن
در کل به قیر خالی ما قیل و قال مکن




پایان.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد