اقلیت

اقلیت

در اقلیت بودن ، تنها بودن نیست
اقلیت

اقلیت

در اقلیت بودن ، تنها بودن نیست

عزلتِ ...


دل در گرو مهر تو دادم به جفا

ناخواسته در شعله خویشم به خفا

در گوشه عزلت به سرم نیست جز این

از دل بکشم دست ، روم تا به کجا ؟

بهار رفته نمی‌آید


گفتم بهار
خنده زد و گفت
ای دریغ
دیگر بهار رفته نمی‌آید
گفتم پرنده ؟
...گفت اینجا پرنده نیست
اینجا گلی که باز کند لب به خنده نیست
گفتم
درون چشم تو دیگر ؟
گفت دیگر نشان ز باده مستی دهنده نیست
اینجا به جز سکوت سکوتی گزنده نیست . . .



طلوع


آری ... دلم ... گلم ... ورق بزن مرا

و به آفتاب فردا بیاندیش که برای تو طلوع می کند

با سلام و عطر آویشن ..