جواب سوالم تو باشی اگر ز دنیا ندارم سوالی دگر که من پاسخی چون تو میخواستم مباد آرزویم ازین بیشتر نشستم به بامی که بامیش نیست شگفتا دلم میزند باز پر نفسگیر گردیده آرامشم خوشا بار دیگر هوای خطر برآنست شب تا به خوابم کشد بزن باز بر زخم من نیشتر دلم جراتش قطرهای بیش نیست تو ای عشق او را به دریا ببر
رو به تو سجده می کنم دری به کعبه باز نیست
بس که طواف کردمت مرا به حج نیاز نیست
به هر طرف نظر کنم نماز من نماز نیست
مرا به بند می کشی از این رهاترم کنی
زخم نمی زنی به من که مبتلاترم کنی
از همه توبه می کنم بلکه تو باورم کنی
عذاب می کشم ولی عذاب من گناه نیست