اقلیت

اقلیت

در اقلیت بودن ، تنها بودن نیست
اقلیت

اقلیت

در اقلیت بودن ، تنها بودن نیست

این غزل‌ها همه جان‌پاره‌های دنیای منند

    پیش از آنی که به یک شعله بسوزانمشان
    باز هم گوش سپردم به صدای غمشان
    هر غزل گر چه خود از دردی و داغی می‌سوخت
    دیدنی داشت ولی سوختن با همشان
    گفتی از خسته ترین‌حنجره‌ها می‌آمد
    بغضشان شیونشان ضجه ی زیر و بمشان
    نه شنیدی و مباد آنکه ببینی روزی
    ماتمی را که به جان داشتم از ماتمشان
    زخم‌ها خیره تر از چشم تو را می جستند
    تو نبودی که به حرفی بزنی مرهمشان
    این غزل‌ها همه جان‌پاره‌های دنیای منند
    لیک با این همه از بهر تو می‌خواهمشان
    گر ندارد زبانی که تو را شاد کنند
    بی‌صدا با دگر زمزمه‌ی مبهمشان
    شکر نفرین به تو در ذهن غزل‌هایم بود
    که دگر تاب نیاوردم و سوزاندمشان

نظرات 2 + ارسال نظر
نیکا سه‌شنبه 19 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 21:21

http://gallery.night-skin.com/images/gallery/Exis-%D8%B9%DA%A9%D8%B3%20%D9%87%D8%A7%DB%8C%20%D8%AF%DB%8C%D8%AF%D9%86%DB%8C%20%D8%BA%D8%B1%D9%88%D8%A8%20%D8%AE%D9%88%D8%B1%D8%B4%DB%8C%D8%AF-36449.jpg

امیدوارم از عکس خوشت بیاد

زیبا بود
ممنون :)

محبوبه جمعه 22 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 21:12

این غزل‌ها همه جان‌پاره‌های دنیای منند
لیک با این همه از بهر تو می‌خواهمشان

زیبا بود و دلنشین
مرسی :)

ممنون :)
خوشحالم میکنی با اومدنت :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد