ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
خود را شبی در آینه دیدم ، دلم گرفت
از فکر اینکه قد نکشیدم ، دلم گرفت
از فکر اینکه بال و پری داشتم ولی
بالاتر از خودم نپریدم ، دلم گرفت
از اینکه با تمام پس انداز عمر خود
حتی ستارهای نخریدم ، دلم گرفت
کمکم به سطح آینه ام برف مینشست
دستی بر آن سپید کشیدم ، دلم گرفت
دنبال کودکی که در آن سوی برف بود
رفتم ولی به او نرسیدم ، دلم گرفت
نقاشی ام تمام شد و زنگ خانه خورد
من هیچ خانهای نکشیدم ، دلم گرفت
شاعر کنار جوی گذر عمر دید و من
خود را شبی در آینه دیدم ، دلم گرفت ...
سلام . مطالب وبلاگتون بسیار جالب بود . خوشحال میشم از سایت من هم دیدن کنین . در ضمن اگه براتون مشکلی نیست خیلی خوشحال میشم من رو با نام "برترین سایت عکس" لینک کنین
دلم گرفته
دلم عجیب گرفته است
و هیچ چیز،
نه این دقایق خوشبو، که روی شاخه ی نارنج می شود خاموش،
نه این صداقت حرفی، که در سکوت میان دو برگ این گل شب بوست
نه هیچ چیز مرا ازهجوم خالی اطراف نمی رهاند
و فکر می کنم
که این ترنم موزون حزن تا به ابد
شنیده خواهد شد.