اقلیت

اقلیت

در اقلیت بودن ، تنها بودن نیست
اقلیت

اقلیت

در اقلیت بودن ، تنها بودن نیست

دلم گرفت ...

دلم گرفت ...

از روزهایی که بی‌هیچ شب شدند،  

از شب‌هایی که در کوچه پس کوچه‌های صبح،

                                      سر به خاک ساییدند.


دلم گرفت ...

از ازدحام غریبه‌ها،

از مردمانی که نمی‌شنوند،

از آنها که لهجه‌ی شیرینِ نگاه را هرگز نفهمیدند.


دلم گرفت ...

نه از نبودن آنها،

که از ماندن خود،

من از سایه‌ی بی‌قرار خودم خسته‌ام.

نظرات 5 + ارسال نظر
پرستو شنبه 8 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:53 http://www.parast00k.blogsky.com

از ازندگی از این همه تکرار خسته ام.....

از این همه تکرار زندگی
من هم
خسته ام


مرسی از نظرت

[گل]

مهشید یکشنبه 9 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:41

خیلیااا از همه اینااا خسته ان

منم یکی از اون خیلیا ...


مرسی از نظرت


[گل]

بهمن جمعه 14 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:36

صدا میلغزد

دختری زیبا در را باز کرد


حس قافیه سر در گمی میان امواج

و همواره بن بستی میان ما هست


و آنجا ، این مکان ، آنجا

قافیه ساز هر حسی

و تو چنین میخواهی

عشق میان دو قافیه قنوده

هادی شنبه 15 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 16:46 http://hadizt.blogfa.com/

امیدوارم آشنایی شنوا روز ها و شب ها تو پر کنه

ترانه جمعه 21 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 20:49 http://40adabestan.blogfa.com/

وبلاگتون زیباست.
شاد باشی.

مرسی ترانه جان

ممنون

[گل]

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد